Tuesday, March 8, 2011

نوروز90

امسال هم مانند چند سال گذشته عید را در خانه می مانیم . . . در تهران. ه
  ویژه نامه های نوروزی مجله ها کم کم از راه میرسند. و من می خرمشان بی آن که نگاهی بهشان بیندازم. حتی عکس روی جلد
 را هم خیلی نگاه نمی کنم! آخر ویژه نامه نوروزی مال نوروز است نه الان. ه
می خواهم تعطیلات نوروزم را صرف خودشناسی کنم و تلاش برای باز کردن چشم سومم. فکر کنم به خودم، به زندگیم، اینکه کجا هستم و کجا می خواهم بروم. ه
و زندگیم را با خانه تکانی عید خالی کنم از هر آنچه اضافیست و جلوی جریان انرژی و اتفاقات را میگیرد. ه
و کتاب های نخوانده را تلاشی . . . تا بخوانمشان. ه
هنوز قطعنامه سال جدیدم را پیدا نکرده ام، باید به آن هم فکر کنم. ه


Monday, February 21, 2011

    یکی از صحنه هایی که همیشه خیلی از دیدنش ناراحت می شوم صحنه دویدن آدم ها به دنبال اتوبوس است. فارغ از اینکه میرسند یا نه درماندگی نهفته در نفس عمل بسیار دردناک است. 

Tuesday, February 8, 2011

دیدید وقتی آدم یک جای جدید حمام می رود و آب را که باز می کند، سرد است و هی شیر آب را گرم می کند و هی آب گرم نمی شود و هی گرمتر می کند و بعد یک دفعه می سوزد! و بعد هی آب را سرد می کند و آب سرد نمی شود و هی سرد می کند تا اینکه یک دفعه آب یخ می شود!؟ و هی چند بار این پروسه تکرار می شود تا اینکه بالاخره به دمای اپتیموم برسد. همین